حکایتی از گلستان
 
PM20
بزرگ ترین وبلاگی که توش همه چیز هست ا ز شیر مرغ تا جون ادمیزاد
 
جمعه 13 خرداد 1390برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : دانشمند

 حکایت دروغ مصلحت آمیز و راست فتنه انگیز(در عبرت پادشاهان)

در یكى از جنگها، عده اى را اسیر كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا یكى از اسیران را اعدام كنند. اسیر كه از زندگى ناامید شده بود، خشمگین شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفته اند: هر كه دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.

 

وقت ضرورت چو نماند گریز

دسـت بگــیرد سـر شمـشیر تیز

 

ملک پرسید: این اسیر چه مى گوید؟

یكى از وزیران نیک محضر گفت : ای خداوند همی گوید:

والكاظمین الغیظ و العافین عن الناس

ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزیر دیگر که ضد او بود گفت : ابنای جنس مارا نشاید در حضرت پادشاهان جز راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی ازین سخن درهم آمد و گفت: آن دروغ پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی.  چنانكه خردمندان گفته اند: دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز

 

هر كه شاه آن كند كه او گوید

حـیف باشـد كه جـز نكو گوید

 

و بر پیشانى ایوان كاخ فریدون شاه ، نبشته بود:

 

جـــهان اى بــرادر نمــــاند بــه كـــس

دل انـــــدر جــــهان آفــرین بند و بس

مكــن تكــیه بر مـلــك دنـــیا و پشـــت

كه بسیار كس چون تو پرورد و كشت

چــو آهــنگ رفــتن كـــند جــان پــاك

چـه بر تخـت مردن چه بر روى خاك



آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان 20pmبزرگ ترین وبلاگی که توش همه چیز هست از شیر مرغ تا جون ادمیزادو آدرس eq.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 45752
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1

lvc ugl